در برخی مراحل زمانی زندگی، ممکن است کنجکاو شویم که معنای زندگی ما چیست.
اگر تاکنون به این مسأله فکر کردید، آسوده باشید که تنها نیستید. شواهد داستانی زیادی وجود دارد که مردم در جستجوی مسیرهای گذراندن یک زندگی معنادارتر هستند.
گذران یک زندگی معنادار و تصمیمگیری در مورد معناداری، پرسشی قدیمی است.
اگر این مقاله را میخوانید، پس باید به گذراندن یک زندگی معنادار مورد علاقهمند باشید. با این وجود، حق دارید بپرسید كه منظور ما از «معناداری» چیست و آیا تلاش برای دستیابی به چنین روشی برای زندگی فوایدی دارد؟ و آیا پیشنهادات عملی برای چگونگی دستیابی به یک زندگی معنادار وجود دارد؟
اینجا تحقیقات موجود روانشناسی را که این سؤال را بررسی کرده و نقطه شروع سفرتان را فراهم میکنند را خلاصه میکنیم.
پیش از اینکه به پیشنهادات عملی در مورد چگونگی گذراندن یک زندگی معنادار بپردازیم، ابتدا معنای «معناداری» را تعریف میکنیم و توجه خواهیم کرد که چرا یک زندگی معنادار ارزشمند است و چه مزایایی با این نوع تجربه همراه است.
مسأله یافتن معنا در زندگی در دو رشته فلسفه و روانشناسی ریشه دارد.
پرسش فلسفی «یافتن معنا در زندگی» به طور کلی بر فهم معنای زندگی و نقش ما در این زمینه متمرکز است، دیدگاه فلسفی دربارۀ این سؤال ربطی به این بحث ندارد. به عنوان روانشناس، نمیتوانیم در این پاسخ سهیم باشیم.
با این وجود، دومین جزء این سؤال، چگونگی یافتن معنا در زندگی سؤالی روانشناختی است و بسیار مورد توجه ماست. این پرسشی است که به آن علاقمندیم!
موضع روانشناختی
در برخی از مراحل زندگی، با انواع سؤالات زیر روبرو خواهیم شد:
چرا این کار را میکنم؟
آیا تمایل دارم این کار را انجام دهم؟
چه کاری را میخواهم انجام دهم؟
پیش از اینکه بتوانیم به پرسش چگونگی یافتن معنا پاسخ دهیم، ابتدا باید توجّه کنیم که منظور از معنی چیست. به منظور یافتن این پاسخ، به تحقیق از منظر روانشناسی میپردازیم.
محققان روانشناسی تحقیقات را هدایت میکنند و مفاهیم روانشناختی مثل شادکامی، افسردگی و هوش را میسنجند. امّا ابتدا باید پیش از سنجش، مفاهیم تعریف شوند.
اگرچه مفهوم «معناداری» اغلب با مفاهیمی نظیر هدف، انسجام و شادکامی اشتباه گرفته میشود، برخی محققان معتقدند که این مفاهیم قابل تعویض نیستند، بلکه در عوض رابطۀ پیچیدهای دارند و به طور جداگانه وجود دارند.
به عنوان مثال، استگر، فرازیر، اویشی و کالر (2006) بیان میکنند که معنی از دو بعد مستقل انسجام و هدف تشکیل میشود. انسجام به چگونگی درک ما از زندگی اشاره دارد، در حالی که هدف مربوط به مقاصدی است که برای زندگی خود داریم.
رکر و وانگ (1988) استدلال میکنند که معناداری با بهرهگیری از مدلی سهبعدی شامل انسجام، هدف و مفهوم یا اهمّیّت، بهتر تبیین و درک میشود. اهمیّت به معنای این واقعیت است که زندگی ما ارزش زندگی کردن دارد و زندگی دارای ارزش ذاتی است. این سه مفهوم در کنار هم در ایجاد حس معناداری نقش دارند.
در برخی تحقیقات انسجام، هدف و اهمیّت به عنوان فرایندهای انگیزشی و شناختی مورد استفاده قرار گرفتهاند. به طور خاص، هینتزلمن و کینگ (2014) مدلی را با سه مؤلفه مسیر هدف، اهمیّت و حس زندگی پیشنهاد میكنند.
دو مؤلفۀ نخست مؤلفههای انگیزشی هستند و به ترتیب مترادف با هدف و اهمیّت هستند، در حالی که مؤلفه سوم، مؤلفهای شناختی است و مشابه اهمیّت است.
این سه مؤلفه در کنار یکدیگر منجر به احساس معناداری میشوند. با دانستن اینکه معناداری از سه زمینه مشخص حاصل میشود، بیایید راههایی که میتوانیم معنای خود را پیدا کنیم، جستجو کنیم.
پنج شیوه برای کسب معنی خود
چگونه میتوانیم به سوی یافتن معنای خود برویم؟ نخست؛ هیچ درمان واحدی برای احساس زندگی بدون معنا وجود ندارد. یافتن معنی در نهایت سفری شخصی برای شماست، چیزی که برای من معنی به ارمغان میآورد، ممکن است برای شما معنی نداشته باشد. با این وجود، این بدانمعنی نیست که تکنیکهای استفاده شده برای یافتن معنی مفید نخواهند بود. ویکتور فرانکل از این مفهوم پشتیبانی میکند که یافتن معنی سفری منحصر به فرد است، وی در کتاب «جستجوی معنی از سوی انسان» مینویسد:
انگیزه اصلی زندگی او جستجوی معنی و نه «عقلانیسازی کماهمیت» تلاشهای غریزی است. این معنا از این نظر منحصر به فرد و خاص است که باید به تنهایی از سوی او تحقق یابد؛ فقط در صورتی به اهمیتی دست مییابید که اراده خود را نسبت به معنی معطوف نمایید (فرانکل، 1959، ص 99).
با این ذهنیت، میتوانید پیشنهادات زیر را برای کوشش خود جهت یافتن معنی دنبال کنید:
1. تقویت اشتیاق (هدف)
والراند (2012) استدلال میکند که انگیزه یا اشتیاق، میل و علاقه ما را به فعالیتها به دنبال دارد.
انگیزه برای فعالیتهایی که کسلکننده محسوب میشود (مثل شستن ظرفها) سودمند است، در حالی که اشتیاق نیروی محرکه فعالیتهایی است که برای ما اهمیّت دارد.
با این وجود، اشتیاق میتواند منفی یا مثبت باشد. اشتیاق منفی، که به اشتیاقهای وسواسانگیز اشاره دارد، نابهنجار است و به رفتارهای ناسالم منجر میشود؛ از این نوع اشتیاقها باید اجتناب نمود. از طرف دیگر، اشتیاقهای مثبت یا متناسب رفتار ما را بهبود میبخشد و منجر به عملکرد بهینه میشوند.
والراند دریافت که افرادی که روابط هماهنگتری با اشتیاقهای خود دارند اغلب با افرادی که اشتیاقهای خود را به اشتراک میگذارند، روابط محکمتری دارند.
2. روابط اجتماعی را توسعه دهید و تقویت کنید (هدف، اهمیت)
برقراری ارتباط با دیگران و حفظ این روابط، شیوهای مطمئن برای توسعۀ حس معناداری است (هاینتزلمان و کینگ، 2014).
افرادی که روابط اجتماعی کمتر، تنهایی و طرد را گزارش میکنند، گزارشهای کمتری از معناداری را نیز ارائه میکنند (ویلیامز، 2007). همچنین به کفتۀ والاراند (2012)، اشتراکگذاری اشتیاقهای خود با گروهی از افراد همفکر کمک بیشتر به توسعه اشتیاقهای هماهنگ میکند که به نوبۀخود میتواند حس معناداری را ایجاد کند.
3. روابطی که موجب افزایش احساس تعلّق شما میشود (اهمیّت)
اگرچه پیوندهای اجتماعی مهم هستند، امّا همۀ آنها برابر نیستند. حتماً بر روابطی تمرکز کنید که احساس میکنید «متعلق» به شماست (لامبرت و همکاران، 2013)، جایی که احساس میکنید دوست دارید با اعضای آن گروه هماهنگ باشید و هویّت گروهی نیز وجود دارد.
شرکتکنندگانی که از آنها خواسته شده بود تا به افرادی فکر کنند که حس میکردند متعلق به آنها هستند، رتبههای بالاتری از معنیداری داشتند در مقایسه با شرکتکنندگانی که نمونههایی را که آنها کمک یا پشتیبانی دریافت کردند را به یاد آوردند ، یا مواردی که ستایشهای سازنده یا اظهارات دارای ارزش اجتماعی بالا دریافت کردند.
این یافتهها همچنین به نتایج اثر منفی ترس از معنی معطوف میشود (ویلز ، 2007): اگر احساس میکنید مثل اینکه به چیزی تعلق ندارید، حس معناداری کمتری خواهید داشت.
4. روحیۀ خود را بسنجید (انسجام)
مطالعات آزمایشگاهی تجربی رابطۀ زودگذر بین روحیۀ سازنده و احساس معنی را نشان دادهاند: القای حالت مثبت منجر به گزارشهای بالاتری از معنا میشود (برای بررسی بنگرید به هینتزلمان و کینگ، 2014).
مدیریت روحیه شما میتواند دشوار باشد. با این وجود، تکنیکهایی وجود دارد که میتوانید از آنها استفاده کنید، به عنوان مثال، برای علایق و سرگرمیها وقت بگذارید، به اندازه کافی بخوابید، مرتب ورزش کنید، با سلامتی بخورید و در حال رشد معناداری باشید (مثلاً از طریق مدیتیشن).
5. محیط خود را کنترل کنید (انسجام)
شواهدی وجود دارد که نشان میدهد محیطی منسجم به لحاظ شناختی میتواند باعث افزایش درجات معناداری شود (هینتزلمان و کینگ، 2014).
هینتزلمان و کینگ پیشنهاد میکنند که رویهها، الگوها (که میتواند به رفتار شما و خانوادهتان اشاره داشته باشد)، توقف زمان و محیطهای تمیز همگی میتوانند منجر به توانایی فزاینده جهت درک حس محیط خود شود، که به نوبه خود میتواند منجر به افزایش حس معناداری گردد.
روشهای ساده برای تلقین یک محیط شناختی منسجم باعث میشود تا رویۀ ثابتی را اعمال کنید، زمان را برای کارهای غیرمنتظره (مثل «موارد اضطراری» که از طریق نامههای الکترونیکی تحویل داده میشوند) تنظیم کنید، به طور رسمی «زمان بازنشستگی» برای ورزش و اشتیاقها برنامهریزی کنید و محیطی مرتب داشته باشید (به عبارت دیگر، شما نباید تمام لیوانهای قهوه کثیف خود را روی میز کار خود نگه دارید).
با این وجود، با انتظارات از محیط خود غیرمنطقی نباشید. چالشهای غیرمنتظره ظاهر میشوند، کودک شما دچار مشکل خواهد شد، ممکن است یک جعبه تخم مرغ را روی زمین بیاندازید، امّا اگر از قبل حس کنترل بر محیط خود داشته باشید، این شرایط تأثیر منفی کمتری خواهند داشت.
یافتن معنی به مثابۀ عمر شما
شرایط و تجربیات زندگی ما با افزایش سن تغییر میکند: مراحل مختلف زندگی همانند والدینی و تغییرات شغلی را پشت سر میگذاریم و هر مرحله چالشها و دستاوردهای بینظیری را به ما نشان میدهد.
همچنین احتمالاً با افزایش سن، متحمل خسارات متعددی خواهیم شد: ممکن است والدین و شرکایمان را از دست بدهیم، دچار چروکیدگی صورت شویم یا به بیماری مبتلا شویم. مفهوم کلیشهای بزرگسالی، کسی است که ضعیف است و نیاز به مراقبت دارد. با این وجود، سن بالاتر مترادف با زندگی کممعنی یا با ارزش کمتر نیست.
در حقیقت، بسیاری از افراد مسن زندگی فوقالعاده طولانی و پر مشغلهای را تجربه میکنند و شرححال روانشناختی مثبتگرای آنها به عنوان مانعی در برابر بیماری، تنهایی و افسردگی عمل میکند. شواهد گستردهای وجود دارد مبنی بر اینکه افراد بالای صد سال دارای نگرش و خصوصیات روانی بسیار مثبتی هستند و اندکی ویژگی شخصیتی منفی ندارند.
صد سالهها آرامش و آسایش بیشتری دارند (ساموئلسون و همکاران، 1997) اهمیّت زیادی به روابط اجتماعی و رویدادها میدهند (وانگ و همکاران، 2014)، به طور کلی، نگرش مثبتتری به زندگی دارند (وانگ و همکاران، 2014) و اضطراب کمتری را بیان میکنند (ساموئلسون و همکاران، 1997).
این صفات و نگرشهای پیری مثبت، همراه با معدودی از ویژگیهای منفی همانند یک سپر محافظت در برابر افسردگی، بیماری و تنهایی عمل می کند (جاپ، پارک، لهرفلد و پاگی، 2016؛ کیس، 2000) و به ماندگاری صد سالهها کمک میکند.
تغییر ناگهانی ویژگیهای شخصیتی شما دشوار است. با این وجود، میتوان با کار با رواندرمانگری که در زمینه رواندرمانگری شناختی-رفتاری آموزش دیده است، الگوهای فکری خود را تغییر داد. رواندرمانگر میتواند به شما در شناسایی و تغییر الگوهای منفی تفکر و رفتار و اتخاذ یک الگوی مثبت تفکر کمک کند.
در کنار مشخصۀ روانشناختی صدسالهها، محققان همچنین نشان دادهاند كه صدسالهها به نحو عالی تجربیات اجتماعی خود را بسیار ارزش میدانند و فعالانه در رویدادهای اجتماعی مشارکت میکنند (وانگ و همکاران، 2014).
برقراری ارتباطات اجتماعی جدید، به ویژه پس از بازنشستگی برای بزرگسالان دشوار است، زیرا «محیط طبیعی» برای دیدار با افراد جدید، مانند محل کار از بین میرود. با این وجود، این بدان معنا نیست که هیچ مسیری برای دیدار افراد مسن با افراد جدید و ایجاد روابط جدید وجود ندارد.
با بازنشستگی، وقت آزادتری فرا میرسد و احتمالاً فرصتی برای ایجاد سرگرمی یا اشتیاق جدید فراهم میشود. در بخش قبلی به طور خلاصه اشاره کردیم که یافتن اشتیاق یکی از راه های توسعه معنی است. والرند (2012) چکیدهای عالی از نقشی که انگیزه در رشد اشتیاق ایفا میکند و اینکه چگونه اشتیاق منجر به زندگی معنادار میشود، ارائه میدهد.
اگر سالمندتر هستید، شاید این زمان مناسبی برای زندگی شما باشد. او بین احساسات منفی و مثبت تمایز قائل میشود (والراند و همکاران ، 2003): احساسات منفی نابهنجار هستند و منجر به رفتارهای وسواسگونه و مانع از عملکرد و تفکر روزانه ما میشود. از این نوع احساسات باید اجتناب نمود.
در مقابل، احساسات مثبت ناشی از ارتباط مثبتی است که با فعالیتهای خاص ایجاد شده است و به تبع آن، این احساسات فعالیتهایی هستند که برای آن زمان پیدا میکنیم تا در آن سرمایهگذاری کنیم و خود را نشان دهیم.
به عنوان مثال، اگر اشتیاق به نقاشی دارید، پس از اتمام زمان نقاشی، شادی زیادی را تجربه میکنید و ممکن است آن اشتیاق را در درک هویت خود مجسم کنید (مثلاً میتوانید خود را یک قانون در نظر بگیرید.) تجسم فعالیت در فهم خودپندار شما، نخستین گام به سوی عادات عالی است (پاک، 2018).
این نوع دوم اشتیاق که والرند از آن به عنوان «احساسات هماهنگ» یاد میکند (والرند، 2012، ص 48)، نقش مهمی در چگونگی یافتن معنی در زندگی ما ایفا میکند.
این احساسات مثبت، ارزش رشد دارند، زیرا نه تنها به ما کمک میکنند تا در زندگی خود معنی پیدا کنیم، بلکه بزرگسالان مسن که دارای یک «اشتیاق» نیز هستند در معیارهای بهزیستی روانشناختی نمره بالاتری دارند: آنها رضایت بالاتر از زندگی، سلامتی بهتر، معنای بالاتری در زندگی آنها، اضطراب و افسردگی کمتر را نسبت به بزرگسالات فاقد اشتیاق گزارش میدهند (روسو و والراند، 2003، به نقل از والراند، 2012).
به طور خلاصه، به نظر میرسد که صدسالهها ذهنیت و صفات روانشناختی مثبتگرا را اتخاذ میکنند و به روابط اجتماعی خود اهمیّت میدهند. این عوامل ممکن است به زندگی طولانیتر و پر معنیتر کمک و از بیماری و افسردگی محافظت نماید. پرورش علایق و سرگرمی مسیر دیگری برای یافتن معنا در زندگی شما و علیه احساسات و افکار منفی است.
اکنون چطور میتوانید با افزایش سن، در زندگی خود معنی پیدا کنید؟ فهرست زیر میتواند برخی از این راهنماییها را به شما ارائه دهد:
1. برای دوستان، خانواده و رویدادهای اجتماعی وقت بگذارید.
غفلت از این روابط به نفع تنهایی (که این نیز مهم است) یا کارهای ضربالاجلی آسان است، امّا ترویج این روابط در طولانیمدت تأثیر مثبتتری خواهد داشت. اگر شخصی هستید که دوستان یا خانواده خود را فراموش میکنید، یک یادآور را به تقویم خود اضافه کنید.
2. اکنون برای توسعه یک سرگرمی یا علاقه جدید شروع کنید.
مدتی را به خاطر علاقه شخصی خود درج کنید و به آن زمان متعهد باشید. اگر شریک زندگی دارید، از او بخواهید که مسئولیتها را در این مدت برعهده گیرد تا بتوانید علایق خود را واگذار کنید.
3. آنچه شما را خوشحال میکند را بیان کنید
اگر در مراحل اولیه ایجاد یک سرگرمی جدید هستید، ممکن است به بیان آنچه از سرگرمی لذت میبرید کمک کند. نگارش یک نشریه در نظر بگیرید یا در مورد سرگرمی جدید خود به شریک زندگی، دوستان و اعضای خانواده خود بگویید.
بیان اینکه چرا از سرگرمی لذّت میبرید، به ایجاد و تقویت ارتباطات مثبت با سرگرمی کمک میکند.
4. سرگرمی خود را به اشتراک بگذارید
سعی کنید گروهی از افراد همفکر پیدا کنید که از علایق مثل شما لذت میبرند. اگر نقاشی را دوست دارید، شاید اکنون زمان پیوستن به یک کلاس هنری باشد؟
یا شاید میخواهید یک زبان جدید یاد بگیرید؟ سعی کنید افرادی که این زبان را یاد میگیرند را پیدا کنید و یک فیلم خارجی را با هم تماشا کنید.
5. با مشارکت و سرمایهگذاری در جامعه خود هدفمند باشید
اقدامات ساده مانند سلام و گفتگو با همسایگان، صحبت با فروشندگان در فروشگاههای محلی و بازارهای محلاّت و شرکت در رویدادهای همسایگی به شما در توسعه روابط با اعضای جامعه کمک میکند.
با گذشت زمان، این روابط عمیقتر و معنادارتر می شود. علاوه بر این، تشخیص دهید که به عنوان یک بزرگتر، میتوانید چیزهای زیادی به جامعه خود ارائه دهید. در طول چندین تجربه زندگی، تصمیمات شغلی، حرفهای، تصمیمات شغلی و خانوادگی دارید و دانش ارزشمندی دارید که میتوانید با جامعه خود به اشتراک بگذارید.
این نتایج نشان میدهد که افراد مسنی که به طور مرتب در سرگرمیهای مورد علاقه خود شرکت میکنند و با فعالیت مورد علاقه خود رابطه مثبت و سالمی دارند، از نظر روانشناختی عملکرد بهتری دارند.
نه نقلقول الهامبخش دربارۀ یافتن معنی
هر یک از ما باید احساسی شویم و در سفر زندگی خود معنا و خودتکاملی را بیابیم.
الکساندرا استودارد
زندگی دشوار است. نه فقط برای من یا سایر بیماران ALS. زندگی برای همه دشوار است. در جستجوی راههایی برای ایجاد زندگی معنادار و هدفمند و با ارزش باشید، فعالیتهایی انجام دهید که دوست دارید و زمان با افرادی که دوستشان دارید، بگذرانید، فکر میکنم این معنی تجربۀ انسانی است.
استیو گلیسون
معنای زندگی انسانها در زمانها و لحظات مختلف متفاوت است. بنابراین، آنچه اهمیّت دارد معنای زندگی به طور کلی نیست، بلکه معنای خاص زندگی یک شخص در لحظهای معین است.
ویکتور ای. فرانکل
من کار را دوست ندارم، هیچ کس اینگونه نیست، بلکه من آنچه را که در کار است، دوست دارم، شانس یافتن خود را دوست دارم. واقعیت خودتان، برای خود نه برای دیگران، چیزی است که هیچ فرد دیگر هرگز نمیتواند آن را بشناسد. آنها تنها نمایش صرف را میتوانند ببینند و هرگز نمیتوانند آنچه را که واقعاً معنی دارد، بگویند.
جوزف کنراد
در این پیشفرض چیز کودکانهای وجود دارد که شخص دیگری مسئولیت آن را دارد که به زندگی شما معنا و مفهوم دهد ... برعکس، دیدگاه بزرگسالان به درستی این است که زندگی ما به همان اندازه معنادار، کامل و شگفتانگیز است که تصمیم بگیریم آن را بسازیم.
ریچارد داوکینز
دوستان قدیمی میروند، دوستان جدید ظاهر می شوند. دقیقاً مثل روزها است. یک روز قدیمی میگذرد، یک روز جدید فرا می رسد. نکته مهم این است که آن را معنیدار کنید: یک دوست معنیدار یا یک روز معنیدار.
دالایی لاما چهاردهم
من معتقدم که مسئولیت معناداری یا بی معنی بودن زندگی را بر عهده ندارم، امّا مسئولیت آنچه را با زندگی به دست میآورم را دارم.
هرمان هسه
این میزان پول نیست که در نهایت بین 9 تا 5 نفر خوشحال میکند. مسأله این است که آیا اقدامات ما، ما را کامل میکند یا خیر. یک معلم معنیداری باش.
مالکوم گلدول
مأموریت من در زندگی فقط زنده ماندن نیست، بلکه پیشرفت است و برای این کار را با کمی اشتیاق، دلسوزی، طنز و سبک انجام میدهم.
مایا آنجلو
منابع سایت روانشناسی مثبتگر
یافتن معنا در زندگی سفری است که میتواند با چیزی ساده به عنوان یک قلم و کاغذ، تأمل عمیق و یکی از ابزارهای ذکر شده در بالا شروع شود. یا سفر شما میتواند با بیرون رفتن از خانه و ارتباط با همسایه، ایجاد یک دوستی جدید یا سرگرمیای که میخواهید کاوش کنید، امّا هرگز به آن نزدیک نشدهاید، شروع شود.
نظرات